عبدالله انس یکی از شرکت کنندگان جنبش مجاهدین که بر ضد اردوی شوروی در افغانستان می جنگید، در کتاب خود راجع به «دروغ بزرگ» معلومات میدهد که به کمک آن مبلغین جهاد مقدس مسلمانان را در سراسر جهان به جنگ با «کفار» دعوت میکردند. مولف کتاب میداند که در چنین جنگ عنصر فرار از واقعیت وجود دارد، به ویژه اگر این جنگ بیگانه باشد.
ریچارد سپینسر (Richard Spencer) در مقاله منتشره در نشریه «The Times» (انگلستان) می نویسد، جنگ — این حباب است. عبدالله انس سابقه دار جهاد می نویسد:« ابرقدرت های که ما را احاطه کرده پروسه های پیچیده جنگ سرد را رهبری میکردند. ما در جهان خود زندگی میکردیم. ما به اطفال ساده شباهت داشتیم». در مسافرخانه ها در هردو طرف کوتل خیبر آن انقلابیون مذهبی که علیه اتحاد شوروی در سال های 1980 می جنگیدند، رویاها و پیشگویی ها مورد بحث قرار میدادند و به خاطر مرگ پرافتخار شهادت دعا میکردند. در اصل، سرنوشت جهاد آنها و افغانستان بطور کل به آن سیاست عملی مربوط بود که هزاران میل دورتر از آنها — در مسکو، الریاض و واشنگتن، تعیین میکردند. فقط در آنجا همه چیز رخ میداد.
ما عادت نکردیم زندگی، جنگ و سیاست، را چنین بپذیریم. ما خوش داریم فکر کنیم که موجدیت مناسب ما در غرب به حباب شباهت دارد. آنهایی که به خط جبهه میروند، این زندگی را بدون زیبایی می بینند. انس جوان نیز زندگی را، وقتیکه او از کار موفق الهیات شناس اسلامی و امامت در وطن آبایی خود الجزایر صرفنظر نمود و آن را به مغاره در کوه های پنجشیر تعویض کرد، چنین می دید.
صدها جوان نیز، وقتیکه در سال های 1980 به افغانستان می آمدند و به «اعراب افغانی» مبدل میگشتند و بخش اعظم همان جهاد خشن را بوجود آوردند که ما تا به حال از آن صدمه می بینیم، نیز همین طور فکر میکردند. بسیاری آنها مشکلات، زخمی شدن و مرگ را جسورانه استقبال میکردند — در واقع جهت آنها تلاش می ورزیدند. انس در یادداشت های غیرمعمولی خود سفرهای خطرناک خود در کوه ها، جدال ها با قوماندانان جبهه، کمین ها و نبردها تشریح میکند. ولی با گذشت زمان او فهمید که در جنگ عنصر فرار از واقعیت وجود دارد، به ویژه اگر این جنگ بیگانه باشد. شور شوق جوانی از شرکت در نبردها و حتی مرگ، اعتقاد بر ارزش معنوی جنگ، روحیه رفاقت جوانان که اعتقادات مشترک آنها را باهم متحد می سازند و قبل از همه، عدم موجودیت نگرانی راجع به این که در آینده چه خواهد شد، — همین حباب واقعی است.
این مفکوره بارها در یادداشت های سربازان سابق و خبرنگاران نظامی بیان شده، ولی باید یکبار دیگر بیان گردد.
از همه نتیجه گیری های که در کتاب بیان شده، این مفکوره همه گانی، احتمالاً، بسیار مهم است. اگرچه انس به چهره به حد کافی مهم در جمله آنها مبدل گشت، کسانی که بر ضد اتحاد شوروی در افغانستان می جنگیدند و شخصاً مردم را می شناخت که جنگ آنها را در سراسر جهان مشهور ساخت — اسامه بن لادن، رهبر کنونی «القاعده» (سازمان ممنوع در فدراسیون روسیه — تبصره مدیریت مسوول) ایمان الظواهری و «پدر معنوی جهاد» عبدالله اعظم — این آن کتاب نیست که بتواند تاریخ عام قبول شده را تغییر خواهد داد. در اصل این دیگاه غیرمعمولی شخصی نسبت به دلایل جهادیون است که یکی از آنها ارایه کرده است. انس که همیشه مخالف آن بود، تا جهاد توسعه یابد و آن را به جنبش خصمانه بین المللی مبدل سازند، حالا در لندن زندگی میکند و به شکل پررنگ به مخاطبان غربی قصه یک شخص را بیان میکند.
او آگاهانه راه جهاد را در پیش گرفت. انس که در سال 1958 تولد شده، مانند بسیاری جهادیون، در خانواده مذهبی مسلمان بزرگ شده، اما در شرایط دیکتاتوری به سر می برد، جای که پلورالیزم سیاسی ممنوع بود وجای که همه جوانان دوره مکلفیت سربازی را در نیروهای مسلح سپری میکردند. این مخلوط بسیار زهراگین بود.
او هنگام رفتن به زیارت مکه جهت ادای حج اعظم — فیلسوف مذهبی فلسطینی را پیدا کرد که جوانان را به افغانستان به حمایت سعودیان و متحدان امریکایی و فلسطینی خود روان میکرد. او در آنجا به صفوف احمشاه مسعود — «شیر پنجشیر»، جنگ آور مشهور پیوست که طی ده سال دره پنجشیر را از تانک های منفجرشده شوروی و هلیکوپترهای سقوط داده شده پر کرد.
انس همچنان در مبارزه بین گروه های مذهبی درگیر شد. مسعود با گلبدین حکمتیار — افراطی ترین شخص از جمله شورشیان — نزاع نمود. انس سعی میکرد اختلافات بین جناح های در حال جنگ را حل و فصل کند، اما موفق نشد. او با تاسف اعتراف میکند که اگر جهان عرب به آنجا دیپلوماتان، ژورنالیستان و کارمندان سازمان های بشری روان میکرد، همه به مراتب بهتر زندگی کرده میتوانستند.
طوری واقع شد که مسعود را به عقب نشینی مجبور ساختند و حکمتیار مواضع مسلط احراز کرد که بعد از آن به آنجا اعراب ثروتمند، بسیار افراطی و بسیار بانفوذ، مانند بن لادن، آمدند. اعظم را کشتند — ممکن، اجنتان استخبارات پاکستان، و شاید، مردم بن لادن.
مسعود و حکمتیار علیه یگدیگر تا زمان مبارزه میکردند، وقتیکه «طالبان» (ممنوع در فدراسیون روسیه — تبصره مدیدیت مسوول) هردوی آنها از کابل بعد شوروی به عقب نشینی مجبور ساختند. مسعود به پنجشیر عقب نشینی کرد، جای که انتحاریان بن لادن دو روز قبل از حوادث 11 سپتمبر او را به قتل رساندند.
انس قصه خود را به حمایت تام حسین ژورنالیست متشبث بنگالی — سویدنی الاصل که در لندن بزرگ شده و راجع به محیط مردم جوان که از جمله آنها پیروان «دولت اسلامی» (سازمان تروریستی ممنوع در فدراسیون روسیه — تبصره مدیریت مسوول)، مانند محمد «جهادی جان»، ایموازی (Mohammed "Jihadi John" Emwazi) بوجود آمدند، مطالب بسیار دلچسپ می نویسد. این مردم وارثان همان «لندنستان» اند که انس می شناخت، ولی رد کرد. بدون تردید، او مواد کافی برای آن دارد، تا ادامه این کتاب کوچک، ولی دلچسپ را بنویسد.